به گزارش ایکنا؛ اسماعیل امینی، شاعر و پژوهشگر ادبیات آیینی، در سیزدهمین برنامه «محرم در شعر و ادب فارسی» که به ارائه گزیده و گلچینی از سرودههای عاشورایی و آیینی شاعران کهن و معاصر اختصاص دارد، به بازخوانی شعری از سیداکبر میرجعفری پرداخت و نکتههایی از آن را بیان کرد که متن آن را در ادامه میخوانید:
سیداکبر میرجعفری از شاعران برجسته روزگار ماست. وی اهتمام خاصی به شعر عاشورایی دارد و دو کتاب مستقل در این حوزه منتشر کرده، همچنین شعرهای دیگری در این زمینه در سایر کتابهایش موجود است؛ یکی از کتابهایش با عنوان «چند مجلس از دهه اول» که برگزیده چند جشنواره شده و «اماننامه» که مربوط به مکاتبات از افراد گوناگون که در وقایع عاشورا سهم داشتند یا از آدمهای روزگار خودمان هستند.
شعری که میخوانم از سرودههای جدید سیداکبر میرجعفری است.
یحیای تا همیشه که بسیار زندهای
اکنون چقدر بیسر و دستار زندهای
برگشتهای همیشه سرافراز از نبرد
هر بار سربریده و هر بار زندهای
آری جهان ادامه دشوار آن دم است
آن دم که زیر تیغ ستمکار زندهای
ای سرفراز در تف میعاد قتلگاه
همواره، چون دقیق دیدار زندهای
با تیغ ناگزیر چنانی که تا ابد
در بزم سرخوشانه دیدار زندهای
ای مرد، ای ادامه خیبر، شکوه بدر
اینک چقدر حیدر کرار زندهای
ما آن نفسکشان سزاوار مردنیم
تنها تویی، تویی که سزاوار زندهای
هم در صدای نبض دهلها و سنجها
هم در سکوت صبحةالابرار زندهای
هم، چون به عشق تازهتر از تازهای و هم
در تنگنای پیکر و پیکار زندهای
ای سرو، ای خون تازهات، ز دم صبح تازهتر
هر صبح و شام در تب تکرار زندهای
ای سرو قامتی که اذان مجسمی
روح سپیدهای و سپیدار زندهای
یحیای محض، ای رگ سرشار کائنات
در مرگهای این همه دشوار زندهای
این مرگهای این همه دشوار شاهدند
بسیار مردهایم و تو بسیار زندهای
در این شعر، دقت شاعر و سخنشناسی و سخنسنجی او گرچه خیلی نمایان نیست، اما برای اهل تأمل ظرافتها و خواندنیهایی دارد. یکی اشاره به یحیی و شباهت آن به واقعه امام حسین(ع) که سر او نیز به دست ستمکاران بریده میشود و این اسم، یحیی به معنی زنده، سرنوشتش این است که نهایتاً در جوانی سرش بریده میشود. در واقع شاعر از این معنا استفاده کرده است و به آیه «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ» اشاره دارد.
نکته دیگر این است که شهید و به ویژه شهیدی در مقام امام حسین(ع) با همه جهان و تاریخ پیوسته است؛ یعنی واقعه منحصر به زمان خاص نیست. به همین دلیل زنده بودن و حضور او در جهان هستی، آینهای است که بازتابدهنده حقیقت است و شاعر در بیت «ای سرو، ای خون تازهات، ز دم صبح تازهتر/ هر صبح و شام در تب تکرار زندهای» به این موضوع اشاره دارد.
در پایان وقتی میگوید «در مرگهای این همه دشوار زندهای»، در واقع دشوار از لغاتی است که مانند دشمن، دشنام و ... با پیشوند «دش» ساخته شده و کلمات اهریمنی میسازد و در این بیت، منظور شاعر این است که مرگهای اهریمنی را در مقابل مرگ الهی قرار میدهد که مرگ اهریمنی خفت و خواری است و مرگ الهی، زنده بودن است.
کسانی که به ذلت تن میدهند، با وجود اینکه نفس میکشند و به جسم زندهاند، اما به روح و معنویت و شأن انسانی مرده محسوب میشوند.
انتهای پیام